[صفحه اصلی ]   [ English ]  
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
درباره شبکه::
اولویت های پژوهشی::
نتایج طرح‌های تحقیقاتی شبکه::
مراکز عضو شبکه::
بانک های اطلاعاتی::
برقراری ارتباط::
عضویت در پایگاه::
تسهیلات پایگاه::
آلبوم تصاویر ::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
:: نتایج طرح‌های تحقیقاتی شبکه ::
 | تاریخ ارسال: 1392/2/7 | 

 

  عنوان طرح: طرح پیمایش ملی سلامت روان

  نام مجری: دکتر آفرین رحیمی موقر

  نتایج:

  به طور کلی، 6/23 درصد از افراد 15-64 ساله ساکن کشور دچار یک یا چند اختلال روانپزشکی در 12 ماه قبل از بررسی هستند. این رقم در مردان 8/20 درصد و در زنان 5/26 درصد است که نشان‌دهنده شیوع بیشتر و معنادار اختلالات در زنان است. شایعترین اختلالات، اختلالات اضطرابی و خلقی می‌باشند.

  گروه‌های با شیوع بالاتر ابتلا به هرگونه اختلال روانپزشکی در طی 12 ماه گذشته عبارتند از:

  - زنان نسبت به مردان

  - افراد بیکار نسبت به افراد شاغل

  - افراد مطلقه/جداشده/بیوه نسبت به افراد مجرد

  - شهری نسبت به روستایی

  - افراد بیسواد نسبت به افراد دانشگاهی

  - افراد دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین نسبت به افراد با وضعیت اقتصادی اجتماعی بالاتر

  این مطالعه نشان داد که حدود یک سوم (32 درصد ) از افراد بزرگسال جامعه (15 تا 64 سال) ، در طول یک سال، احساس نیاز به مراجعه برای مشکلات اعصاب و روان را دارند . این نیاز شامل نیاز به مراجعه برای علائم گوناگون روانپزشکی، مشکلات زناشویی و ارتباط بین فردی، نیاز به مشاوره برای ازدواج و تحصیل و تربیت فرزندان بوده است .

  حدود 20 درصد(8/19 درصد) از افراد بزرگسال جامعه، در طول یک سال، از خدمات بهداشتی درمانی برای مشکلات اعصاب و روان استفاده می‌کنند. این میزان، بیش از 10 میلیون نفر از ساکنین 15 تا 64 ساله کشور را تشکیل می‌دهد. حدود نیمی از موارد استفاده از خدمات (7/52 درصد) به افرادی تعلق دارد که در طول همین سال دچار اختلالات روانپزشکی بوده‌اند.

  بیش از نیمی از افراد مبتلا (56 درصد) گرچه از اختلالات روانپزشکی رنج می‌کشند، لیکن از مداخلات بهداشتی درمانی نیز بهره مند نمی‌شوند. این شاخص که به نام" نیاز پاسخ داده نشده" ( unmet need ) معروف است، از مهمترین شاخص‌‌های پاسخگویی نظام بهداشت و درمان کشور به بیماران دچار اختلال روانپزشکی است.

  یکی دیگر از مهمترین شاخصها برای ارزیابی وضعیت دسترسی به درمان، میزان افرادی است که " حداقل درمان کافی " را دریافت می کنند . این مطالعه نشان داد که 44 درصد از بیماران روانپزشکی، به دلیل مشکلات اعصاب و روان از خدمات بهداشتی - درمانی در 12 ماه گذشته استفاده کردند که 41 درصد از آنها‌ - از بیماران خدمت گرفته - از " حداقل درمان کافی " بهره مند شده اند . بنابراین، 18 درصد از کل بیماران، " حداقل درمان کافی " - دریافت کرده بودند .

  گروه‌هایی از بیماران که کمترین بهره مندی از خدمات بهداشتی درمانی و نازلترین کیفیت درمان دریافت شده را داشتند، عبارت بودند از: مردان، جوانان، افراد با تحصیلات دانشگاهی، ساکنین شهرها، افراد در دو سر طیف وضعیت اجتماعی اقتصادی، و افراد بدون بیمه.

  از میان بیماران روانپزشکی، حدود 30 درصد از خدمات بهداشتی درمانی سرپایی، 26 درصد از طب مکمل، 25 درصد از مراجعه مستقیم به داروخانه، 4 درصد از گروه‌های خودیاری استفاده کرده‌اند.

  از بین بیمارانی که از خدمات بهداشتی درمانی سرپایی در 12 ماه گذشته استفاده نمودند، حدود 40 درصد به روانپزشکان، حدود 53 درصد به پزشکان عمومی، حدود 14 درصد به سایر متخصصان پزشکی ( غیر از روانپزشکان)، 16 درصد به روانشناسان یا مشاوران و حدود 3 درصد به بهورزان مراجعه کرده‌بودند. در کشور ما روانپزشکان و پزشکان عمومی بیشترین میزان خدمات را ارائه می‌دهند. با توجه به اینکه پزشکان عمومی همگام با روانپزشکان نقش جدی در مراقبت و درمان بیماران روانپزشکی ایفا می‌کنند، ضرورت دارد اطلاعاتشان به روز بوده و از مهارت کافی در این امر برخوردار باشند.

  هم چنین، استفاده از خدمات سرپایی برای مشکلات جسمی و بستری برای مشکلات جسمی در بیماران روانپزشکی به طور قابل توجهی بیشتر از افراد غیربیمار است.

  در این مطالعه، موانع بهره مندی از خدمات از سه جهت بررسی شد: 1- دلایل تاخیر در مراجعه؛ 2- دلایل عدم مراجعه برای دریافت خدمات سرپایی علیرغم احساس نیاز به آن؛ 3- دلایل عدم اقدام برای بستری علیرغم احساس نیاز به آن.

  در تمامی موارد، امید به بهبود خود به خود، کم اهمیت پنداشتن مشکل، و یا تحمل کردن مشکل، شایعترین موانع استفاده از خدمات بوده‌است. شایعترین مشکل دیگر ذکر شده، مشکلات مربوط به پرداخت هزینه و یا بیمه بوده است که امکان استفاده بیماران را از خدمات محدود می‌کرد. عدم دسترسی به درمان مناسب و هم چنین نگرانی از انگ بیماری روانپزشکی و یا انگ مصرف داروهای روانپزشکی از موانع بعدی گزارش شده بود. لازم به یادآوری است که این یافته در مورد افرادی گزارش شده است که بر اساس پرسشنامه تشخیصی ‌ CIDI ، در طول 12 ماه گذشته دچار یک اختلال روانپزشکی بوده‌اند. جهت رفع موانع بهره مندی، آموزش و آگاه سازی جامعه از ماهیت اختلالات روانپزشکی و وجود درمان‌های موثر، بهبود دسترسی به خدمات و هم چنین توسعه خدمات بیمه ضرورت دارد.

  نتایج مطالعه حاضر نشان داد که به نسبت تقریبی 1 به 3 افراد مبتلا به اختلال روانپزشکی در دسته‌های خفیف تا شدید بیماری قرارد دارند. به طوری که 2/32% از افراد مبتلا به اختلالات روانپزشکی از نظر شدت بیماری در دسته اختلالات شدید روانی، 1/30% در دسته متوسط و بقیه افراد (7/36%) نیز در دسته خفیف قرار دارند.

  بررسی میزان ناتوانی افراد مبتلا به اختلال روانپزشکی نشان داد که این افراد به طور میانگین، 40 درصد توانایی بالقوه خود را برای انجام فعالیت‌های روزمره از دست می‌دهند.

  میزان بیکاری در گروه بیماران 6/1 برابر بیشتر از گروه غیر بیماراست. همچنین میانگین مدت زمانی که افراد در 12 ماه گذشته شاغل بودند در افراد غیربیمار 2/1 برابربیشتر از گروه بیماران است. همچنین از کارافتادگی در گروه بیماران 5/3 برابر گروه غیر بیماران است. میانگین هزینه غیبت از کار در بیماران شاغل در 12 ماه گذشته برابر با 3،042،226 ریال است.

  در این مطالعه هزینه‌های مشکلات اعصاب و روان مورد محاسبه قرارگرفت. یک بیمار روانپزشکی به طور میانگین7،487،952 ریال در سال 1389 برای هزینه‌های مستقیم بهداشتی درمانی و غیربهداشتی درمانی خود از جیب هزینه کرده‌است. بر اساس میانگین درآمد خانوار در سال 1389، میزان 9/29 درصد از درآمد سرانه خانواده دارای بیمار روانپزشکی به طور مستقیم صرف این اختلالات و مشکلات مرتبط می‌شود. علاوه براین، به طور میانگین 1،210،724 ریال هزینه غیر مستقیم مربوط به غیبت از کار به دلیل بیماری روانپزشکی بوده است.

  هم چنین هزینه مستقیم برای یک فرد غیر بیمار استفاده کننده از هرگونه خدمات برای مشکلات اعصاب و روان، به طور میانگین3،907،715 ریال و هزینه غیبت از کار 564،159 ریال بوده است.

  در سال 1389، مجموع هزینه‌های مستقیم بهداشتی درمانی برای مشکلات اعصاب و روان ( پرداخت مستقیم از جیب) در کشور (برای 13،342،310 نفر از افراد 15 تا 64 ساله)، بیش از 960 میلیارد تومان بوده است که دو سوم آن مربوط به بیماران روانپزشکی و یک سوم آن مربوط به غیر بیمارانی است که از خدمات روانپزشکی استفاده کرده‌اند.

  در افراد بیمار بیش از نیمی از هزینه‌های مستقیم را هزینه‌های غیر بهداشتی تشکیل می‌دهد. همچنین، هزینه‌های بهداشتی درمانی برای مسائل جسمی بیش از میزان این هزینه‌ها برای اختلال روانی است.

  نتیجه‌گیری:

  روش دقیق نمونه‌گیری، ابزارهای جامع و معتبر مورد استفاده و فرآیندهای کنترل کیفیت مشخص در کلیه مراحل مطالعه از نمونه‌گیری و جمع آوری داده‌ها تا ورود داده‌ها به رایانه باعث شده است که بتوان اولین پیمایش ملی سلامت روان را یک منبع جامع و منحصر به فرد از اطلاعات شیوع، شدت و هزینه‌های اختلالات روانی و بهره‌مندی از خدمات سلامت روان در ایران در نظر گرفت.

  نتیجه مطالعه کشوری قبلی که مبنای بسیاری از سیاستگذاری‌های بهداشتی و درمانی در کشور بوده، رقم شیوع هرگونه اختلال روانپزشکی را 2/21 درصد گزارش کرده است. شیوع 6/23% به دست آمده در این مطالعه، تفاوت قابل توجهی را با مطالعات کشوری قبلی نشان نمی‌دهد. در هر حالف شیوع بالای اختلالات روانی که در این مطالعه بدست آمده است، ضرورت اجرای مداخلات موثر برای کاهش بار ناشی از این اختلالات را بیش از پیش روشن می‌سازد.

  همچنین، استفاده محدود از خدمات، ضرورت برنامه ریزی جدی برای توسعه آن‌ها، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی را مطرح می‌کند. به ویژه، اقشار کم درآمد و شهری که در آن‌ها شیوع اختلالات روانپزشکی بیشتر و استفاده از خدمات کمتر است، می‌باید در الویت نظام خدمات بهداشتی درمانی قرار گیرد.

 

 

  عنوان طرح: طرح بررسی شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان پنج استان کشور

  نام مجری: دکتر محمدرضا محمدی

 

  چکیده

  مقدمه: جهت اقدام مؤثر در زمینه پیشگیری و درمان اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان آگاهی از فراوانی این اختلالات ضروری می باشد. در حال حاضر اطلاع دقیقی از فراوانی و توزیع این اختلالات در کشور ما وجود ندارد.

  هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی فراوانی اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان شهر تهران است.

  مواد و روشها: در یک مطالعه توصیفی – تحلیلی جامعه مدار در مرحله اول 2000 کودک و نوجوان ساکن مناطق مختلف شهری تهران به کمک روش نمونه گیری چندمرحله ای خوشه ای انتخاب و پرسشنامه تواناییها و مشکلات برای آنها تکمیل گردید. افرادی که نمره ای بالاتر از حد نقطه برش گودمن داشتند به همراه 5 درصد از افراد س که نمره ای پایینتر از این حد داشتند جهت بررسی دقیقتر به کمک مصاحبه بالینی K-SADS-PL مورد بررسی قرار گرفتند.

  نتایج: میانگین نمرات افراد مورد مطالعه در هر دو گروه کودکان و نوجوانان مورد مطالعه نسبت به سایر مطالعات بالاتر بود. فراوانی اختلالات مشاهده شده در این افراد نیز نسبت به سایر منابع بیشتر به نظر می رسید. نتایج پرسشنامه SDQ با مصاحبه K-SADS-PL در برخی از زیر مقیاسها همخوانی نداشت.

  نتیجه گیری: فراوانی اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان در شهر تهران بالاتر از حد مورد انتظار بود. انجام بررسیهای اختصاصی تر در این زمینه و شناخت علل احتمالی ضروری است.

 

 

 

  عنوان طرح : طرح هنجاریابی مقدماتی آزمون شخصیتی چند وجهی مینه سوتا – نوجوانان در جمعیت نوجوانان ایرانی

  نام مجری: دکتر بنفشه غرایی

  چکیده

  مقدمه : پژوهش حاضر با هدف هنجاریابی سیاهه شخصیت چندوجهی مینه­سوتا- نوجوانی ( MMPI-A ) متناسب با ویژگی­ها و خصوصیات فرهنگی و اجتماعی نوجوانان ایرانی انجام شده است. روش­ : ابتدا سیاهه MMPI-A توسط چهار متخصص روانشناسی بالینی و سلامت به زبان فارسی ترجمه و پس از آن نسخه ترجمه شده توسط سه متخصص روانشناسی بالینی مسلط به زبان انگلیسی، ترجمه معکوس گردید. پس از انجام مطالعه مقدماتی روی 60 آزمودنی شامل30 دختر و پسر نوجوان، نسخه نهایی روی نمونه­ای شامل 2018 نوجوان (975 پسر و 1043 دختر) در مراکز پنج استان بزرگ کشور (تهران، خراسان رضوی، فارس، اصفهان و آذربایجان شرقی) اجرا شد. برای محاسبه روایی همگرا و واگرا، از مقیاس مشکلات رفتاری کودک و نوجوان ( YSR ) ، پرسشنامه شخصیتی نوجوانان آیزنگ ( JEPQ ) استفاده شد. یافته­ها: بررسی پایایی سیاهه MMPI-A با استفاده از آماره کو در -ریچاردسون حاکی از آن بود که میزان پایایی هر یک از مقیاس­های اعتباری ناهماهنگی پاسخ متغیر، ناهماهنگی پاسخ صحیح، نا بسامدی نوع یک، نا بسامدی نوع دو، نا بسامدی، دروغ­گویی، دفاعی به ترتیب 56/0، 44/0، 75/0، 80/0، 85/0، 61/0 و 72/0 و مقیاس­های بالینی خود بیمار انگاری، افسردگی، هیستری، سایکوپاتی، مردانگی، زنانگی، پارانویا، ضعف روانی، اسکیزوفرنیا، مانیک و درونگرایی اجتماعی به ترتیب 61/0، 76/0، 75/0، 80/0، 71/0، 69/0، 79/0، 86/0، 90/0، 70/0 و 78/0 به دست آمد. بر اساس نتایج بررسی پایایی باز آزمایی دو هفته بعد از اجرای اول روی 60 آزمودنی (30 دختر و 30 پسر)، حداقل و حداکثر ضریب باز آزمایی 41/0 (نا بسامدی) و 82/0 (درونگرایی اجتماعی) به دست آمد. نتایج نشان داد که روایی ملاکی همگرای این مقیاس با پرسشنامه­های شخصیتی آیزنگ نوجوانان، YSR و پرسشنامه اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنیا برای کودکان 6 تا 18 سال ( K-SADS-PL ) رضایت بخش بود. نتیجه­گیری: نتایج حاکی از آن بود که این آزمون برای استفاده در جامعه نوجوانان ایرانی دارای ویژگی­های روان‌سنجی رضایت بخشی است و می­تواند به منزله ابزاری برای ارزیابی در گروه نوجوانان 14-18 ساله ایرانی در پژوهش­های روان‌شناختی و تشخیص­های بالینی مورد استفاده پژوهشگران، روان‌شناسان، متخصصان روانشناسی، روانپزشکی و مراکز مشاوره قرار گیرد.

  کلید واژه : آزمون شخصیت چند وجهی مینه سوتا- نوجوان، مقیاس اعتباری و بالینی، نوجوانان 14-18 ساله

 

  نتایج: میانگین نمرات افراد مورد مطالعه در هر دو گروه کودکان و نوجوانان مورد مطالعه نسبت به سایر مطالعات بالاتر بود. فراوانی اختلالات مشاهده شده در این افراد نیز نسبت به سایر منابع بیشتر به نظر می رسید. نتایج پرسشنامه SDQ با مصاحبه K-SADS-PL در برخی از زیر مقیاسها همخوانی نداشت.

  نتیجه گیری: فراوانی اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان در شهر تهران بالاتر از حد مورد انتظار بود. انجام بررسیهای اختصاصی تر در این زمینه و شناخت علل احتمالی ضروری است.

 

 

  عنوان طرح: نقش سرمایه اجتماعی در سلامت روانی دانشجویان

  نام مجری: دکتر علی زداه محمدی

  اهداف : در این پژوهش، سعی بر آن بود که علاوه بر شناخت و توصیف رفتارهای پرخطر جوانان، به تبیین تاثیر سرمایه اجتماعی - در دو سطح فردی و جمعی- بر خطرپذیری جوانان پرداخته شود که در سطح فردی مولفه­هایی چون ویژگی­های ساختی (اندازه شبکه)، ویژگی­های تعاملی (فراوانی تماس­ها) و ویژگی­های کارکردی (ارائه حمایت و حمایت دریافتی) و در سطح جمعی اعتماد اجتماعی (شخصی و تعمیم یافته) و مشارکت اجتماعی مورد بررسی قرار می­گیرد. درکنار سرمایه اجتماعی، آسیبهای روان در رابطه با ابعاد مختلف خطرپذیری (در برابر سیگار، مواد مخدر و روانگردان، الکل، خشونت، رانندگی خطرناک و خطرپذیری جنسی) بررسی گردید. علاوه بر این نقش واسطه ای تاب آوری در کاهش خطرپذیری جوانان مورد مطالعه قرار گرفت. در نهایت مدل روابط مفروض بین متغیرهای مذکور، در این تحقیق آزمون شد.

  روش : مطالعه حاضر میدانی و از نوع توصیفی- مقطعی بود. دانشگاههای دولتی کشور محیط پژوهش را تشکیل می دادند. دانشجویان مجرد شاغل به تحصیل در سه مقطع کاردانی، کارشناسی و دکترای حرفه ای در دانشگاههای دولتی کشور جامعه این پژوهش را تشکیل دادند. در نهایت با حذف پرسشنامه های ناقص و مخدوش، 1742 نفر مورد بررسی قرار گرفتند. تحقیق حاضر در دانشگاههای شهید بهشتی، علوم پزشکی ایران، چمران اهواز، علوم پزشکی اهواز، رازی کرمانشاه، علوم پزشکی کرمانشاه، علوم پزشکی مشهد، صنعتی اصفهان، شیراز و علوم پزشکی شیراز انجام شد.

  برای سنجش آسیبهای روانی از مقیاس علائم روانی 25 ماده­ای، برای سنجش تاب آوری، از مقیاس تاب آوری کونور و دیویدسون و برای سنجش خطرپذیری از پرسشنامه خطرپذیری جوانان استفاده شد. برای سنجش سرمایه اجتماعی، پرسشنامه ای محقق ساخته بکارگرفته شد که در طراحی آن از سنجش سرمایه اجتماعی توسط بوردیو، پاتنام و کلمن و تحقیقات صالحی هیکویی، 1384؛ عبدالهی و موسوی، 1386 در ایران استفاده شده است

  در این پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS و LISREL داده ها مورد بررسی قرار گرفتند، به این صورت که: در بخش توصیف متغیرهای تحقیق: شاخصهای مرکزی و پراکندگی مثل میانگین و انحراف معیار و در بخش روابط متغیرهای مستقل و وابسته: با توجه به سطح سنجش متغیرها از آزمون تحلیل واریانس چندگانه، همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره استفاده گردید. با استفاده از لیزرل و روش تحلیل مسیر نیز مدل مفروض آزمون شد.

  یافته ها: 9/52% از شرکت کنندگان در تحقیق دختر و 1/47% پسر بودند. دامنه سنی بین 19 تا 29 و بیشترین تعداد در سن 20 ، 21 و 22 سال قرار دارند.

  بیشترین میزان خطرپذیری دانشجویان به ترتیب به میانگین رانندگی خطرناک 87/25 ± 36/8، خشونت 30/15 ± 66/5، گرایش به الکل 54/13 ± 53/7، گرایش به خطرپذیری جنسی 02/12 ± 10/6، گرایش به سیگار 03/11 ± 83/5، گرایش به مواد مخدر 41/9 ± 64/4 اختصاص یافته است.

  در مشارکت و دریافت حمایت از شبکه و حمایت متقابل میانگین دخترها از پسرها بالاتر است و در اندازه شبکه، اعتماد به شبکه میانگین دخترها بالاتر است. 09/6% از دختران و 64/7% از پسران در طبقه سرمایه اجتماعی پایین جای گرفتند. 24/7% از دختران و 55/6% از پسران سرمایه اجتماعی بالا را گزارش کرده اند.

  در تحقیق حاضر، میانگین آسیبهای روانی بصورت کلی در جمعیت کل (44/55 ± 31/17) مشخص شده است.

  بجز داشتن اندیشه پارانوئید، در بقیه خرده مقیاسهای آسیب روانی بین دختر و پسر تفاوتهای معنی داری وجود دارد و میانگین دختران بالاتر از پسران است. از بین دختران، 01/10% و در بین پسران 50/6% افراد در طبقه دارای آسیب روانی بالا (دو انحراف معیار بالاتر از میانگین) قرار گرفتند.

  میانگین تاب آوری در جمعیت کل (46/83 ± 72/1)، در بین دختران (71/82 ± 75/16) و در بین پسران (29/84 ± 70/17) بدست آمده است که نشان می دهد تاب آوری پسران به طرز معنی داری بالاتر از دختران است. 57/8% دختران، و 25/7% پسران در دسته تاب آوری ضعیف قرار گرفتند.

  به جز رانندگی خطرناک بین دختر و پسر در تمام مولفه های خطرپذیری تفاوت معنی داری وجود دارد و در تمامی آنها میانگین خطرپذیری در بین پسران بالاتر است.

  تعداد فرزندان (کمتر از 2 فرزند) سهمی منفی در گرایش به سیگار و الکل در بین دختران داشت و تعداد فرزندان بیش از 6 فرزند سهمی منفی در گرایش پسران به رانندگی خطرناک داشت.

  در تحقیق حاضر رشته (فنی مهندسی) سهمی مثبت در گرایش به مواد در بین دختران و پسران و گرایش به الکل، خشونت و سیگار در بین دختران داشت. رشته های علوم پایه و پیراپزشکی در گرایش به الکل در بین دختران و پسران نقشی منفی داشتند. رشته پزشکی در گرایش دختران به خشونت و سیگار سهمی مثبت داشت.

  سن (زیر 20 سال) در گرایش به سیگار و الکل در بین پسران سهمی منفی و در گرایش به خشونت و رانندگی خطرناک در بین آنها سهمی مثبت داشت.

  تحصیلات مادر (زیر دیپلم) سهمی منفی در گرایش به الکل و سیگار و رانندگی خطرناک در بین پسران داشت. در گرایش به رانندگی خطرناک در بین دختران، هم تحصیلات زیر دیپلم و هم تحصیلات دانشگاهی تاثیری منفی داشت.

  محل زندگی (پانسیون/تنها/دوستان/با اقوام) سهمی مثبت در گرایش به الکل و زندگی در خوابگاه نقشی مثبت در گرایش به سیگار در بین دختران داشت.

  بین همه انواع خطرپذیری همبستگی معنی داری وجود داشت بیشترین میزان همبستگی بین گرایش به سیگار و گرایش به مواد مخدر (694/0 = r )، بین گرایش به مواد مخدر و گرایش به خطرپذیری جنسی ( 641/0 = r ) و بین گرایش به الکل و گرایش به خطرپذیری جنسی (612/0 = r ) بود.

  یافته های این تحقیق مشخص کرد که افسردگی و روان گسستگی با افزایش همه انواع خطرپذیری و وسواس-اجبار با کاهش گرایش به خطرپذیری جنسی و الکل در بین دختران مرتبط است. همچنین هراس با افزایش همه انواع خطرپذیری بجز رانندگی پرخطر در بین پسران و حساسیت بین فردی با گرایش به خشونت در ارتباط است.

  دریافت و ارائه حمایت مالی با افزایش گرایش به خطرپذیری جنسی، مواد، سیگار، و الکل در ارتباط است. مشارکت مذهبی (بسیج، مسجد، هیاتهای مذهبی) در کاهش همه انواع خطرپذیری بجز خشونت موثر است. راستگو و وظیفه شناس دانستن دیگران با کاهش گرایش به خشونت، الکل، سیگار و خطرپذیری جنسی پسران مرتبط است. اعتماد به شبکه به کاهش گرایش به خطرپذیری جنسی، مواد، سیگار، خشونت و الکل کمک می کند. میزان ارتباط و صمیمیت با شبکه در کاهش الکل، سیگار و رانندگی پرخطر تاثیرگذار است. ارائه حمایت مشورتی و احساسی به افراد خارج از خانواده برخلاف انتظار با افزایش گرایش به سیگار و مواد و رانندگی خطرناک مرتبط است.

  بر اساس تحلیل رگرسیون تاب آوری در کاهش خطرپذیری مخصوصا گرایش به خشونت، الکل و خطرپذیری جنسی موثر بوده است. 

  مهمترین متغیر موثر بر خطرپذیری طبق نتایج تحلیل رگرسیون، شبکه خطرپذیر (خانواده، دوستان، همکلاسی، خویشاوندان) و حمایت آنها از خطرپذیری (تهیه، اطلاعات پول، جای امن) بود که در افزایش گرایش به سیگار، مواد، الکل و خطرپذیری جنسی سهمی چشمگیر داشت.

  در تحلیل مسیر مشخص شد که سه متغیر آسیبهای روانی، حمایت اجتماعی و فراوانی تماس بصورت غیرمستقیم و از طریق تاب آوری بر خطرپذیری جوانان تاثیر می­گذارند.

 

  کلید واژه ها: تاب آوری، خطرپذیری، دانشجو، سرمایه اجتماعی، سلامت روانی

 

  عنوان طرح: مقایسه پیامدهای بالینی و نیز هزینه اثربخشی دو مدل پیگیری درمانی‌(ویزیت در منزل) توسط پزشک عمومی و پرستار به بیماران مزمن و شدید روانپزشکی

  نام مجری: دکتر کاظم ملکوتی

  زمینه:

  ارائه خدمات مبتنی بر جامعه ( مراقب‌های پس از ترخیص از بیمارستان) به بیماران شدید روانپزشکی از برنامه‌های خدمات بهداشتی درمانی وزارت بهداشت درمان می‌باشد. تاکنون الگوهای مختلفی از این نوع خدمات در جهان اجراء شده و اثربخشی آن‌ها مورد بررسی قرار گرفته است. در کشور ما تحقیقات اندکی در این رابطه صورت گرفته است. این تحقیق به بررسی الگویی شبیه به " سیستم مدیریت مورد بالینی" که در آن از کارشناسان پرستاری به عنوان مدیر مورد استفاده شده، پرداخت است. این تحقیق دو هدف را پیگیری می‌کند 1. اثربخشی الگوی معرفی شده برای ارایه " خدمات ویزیت در منزل"، 2. بررسی اثر بخشی درمان ویزیت در منزل بیماران شدید و مزمن روانپزشکی توسط پزشک عمومی و پرستار

  روش و مواد:

  روش این مطالعه از نوع مداخله‌ای و دو سو کور بود. ابزارهای پژوهش شامل " مقیاس اندازه گیری دانش مراقبین"، " برنامه مصاحبه تجارب خانواده‌های بیماران روانی"، برای تعیین فشار روانی خانواده بیماران؛" سلامت روانی مراقبین"، "مقیاس 36- SF "، برای تعیین کیفیت زندگی بیماران؛" "مقیاس PANSS" و YOUNG برای اندازه‌گیری شدت سایکوپاتولوژی؛ " مقیاس اندازه گیری مهارت‌های زندگی کلمن" بود .

  - 6 کارشناس پرستاری و 5 پزشک عمومی از شبکه بهداشت درمان کرج برنامه آموزشی به اجراء درآمد.

  - آموزش‌ها در قالب 11 جلسه برای پرستاران و 6 جلسه برای پزشکان ریخته شد که با حضور استادان جناب آقای دکتر ملکوتی، دکتر میراب زاده و دکتر حاجیان در نظام پرستاری کرج برگزار شد.

  1- پس از برگزاری دوره آموزشی، 3 نفر کارشناس پرستاری و 3 نفر پزشک عمومی بر حسب امتحان کتبی و ارزیابی مدرسین در دوره آموزشی انتخاب شدند.

  2- ارزیاب ها و منشی‌هایشان در هر سه مرکز بیمارگیری(حضرت رسول- رازی – ایران) و نیز 4 مطب خصوص روانپزشکی در کرج مشخص و نحوه کار به آن‌ها توضیح داده شد. دو ارزیاب مستقر در کرج نیز با مراجعه به مطب‌های منتخب از نمونه‌های انتخاب شده پرسشنامه‌ها تکمیل گردید. نظر به ضرورت blind بودن مصاحبه کنندگان در مورد وضعیت روانی بیماران قبل و بعد از مداخله مقررگردید ارزیابان نمونه‌ها بدون اطلاع از گروه بیماران به انجام مصاحبه و تکمیل PANSS ، YOUNG و KELZ مبادرت نمایند. این سه نوع آزمون پیش از آغاز نمونه‌گیری در هفته اول آذر ماه به ارزیابان معرفی شد.

  3- برای امکان برقراری ارتباط بیمار یا خانواده آن‌ها با مدیران مورد در موارد فوری به هر یک از آن‌ها گوشی تلفن و خط مستقل خریداری و تحویل شد.

  152 بیمار انتخاب و وارد مطالعه شده‌اند و طبق برنامه بصورت تصادفی نمونه‌ها در سه گروه ویزیت در منزل توسط پزشک (46 نفر)، ویزیت در منزل توسط پرستار (52 نفر) و گروه کنترل 54 نفر تقسیم شدند.

  4- از اسفند ماه سال 88، انتخاب بیمار از سه مرکز بیمارستان حضرت رسول، بیمارستان رازی و بیمارستان ایران آغاز گردید. اولین ویزیت بیمار در منزل از فروردین ماه سال 89 آغاز شد. طی 7 ماه گذشته 153 بیمار در سه گروه انتخاب و وارد مطالعه شده‌اند. در گروه A (پزشکان 56 بیمار)، گروه B ( پرستاران) 49 بیمار و در گروه کنترل 48 بیمار قرارگرفته‌اند.

  نتایج:

  پس از سپری نمودن دوره آموزشی سطح دانش مدیران مورد گروه پزشک افزایش یافته ولی تفاوت معنی داری نسبت به قبل از آموزش نداشت. در حالیکه در میان گروه پرستاران این افزایش در حد معنی بود. به منظور دسترسی راحتتر مدیر مورد به آزمودنی و بودجه در نظر گرفته شده برای ایاب و ذهاب، تقسیم آزمودنی‌ها تصادفی نبوده و بر اساس محل زندگی مدیر مورد صورت گرفت. مقایسه آزمودنی‌های سه گروه پزشک عمومی، پرستار و کنترل که بصورت تصادفی میان آنان تفسیم شد، تفاوت معنی داری را در هیچیک از مشخصات دموگرافیک به استثنای تعداد فرزندانشان نداد.

  رضایت مصرف کنندگان خدمات، سطح دانش مراقبین، شدت علایم بیماران مبتلا به بیماری دو قطبی، به صورت معنی داری بهبود یافته و میزان فشار روانی خانواده‌ها، شدت بیماری اسکیزوفرنیا، سلامت روانی مراقبین و مهارت زندگی بیماران بهبودی در حد مرزی نشان داده است.

  دفعات منجر به بستری:

  نتایج نشان داد که در مدت یکسال 15 درصد از بیماران گروه پزشک، 17 درصد از بیماران گروه پرستار و 37 درصد از گروه کنترل عود منجر به بستری داشتند (05/0 P< ). آنالیز رگرسیون نشان داد که خطر عود منجر به بستری در گروه کنترل نسبت به گروه ویزیت در منزل(پرستار و پزشک) 3 برابر بیشتر بوده است. میزان بستری در گروه پرستار16/1 بیشتر از گروه پزشک بوده اما تفاوت معنی دار نداشته است.

 

  هزینه اثربخشی:

  نسبت هزینه اثربخشی( میزان هزینه صرف شده به ازای هر سال – زندگی به دست آمده) در گروه پرستاران کمتر از سایر گروه‌ها بوده است.

 

  کنترل

  پرستاران

  پزشکان

  هزینه کل

  270،961،905

  318،434،542

  263،719،451

  اثربخشی با نرخ تنزیل03/0

  73-

  44

  7

  نسبت هزینه اثربخشی

  806، 711 ،3-

  7،237،148

  37،674،207

 

  در کل مداخله ویزیت در منزل توسط پزشکان و پرستاران در این مطالعه باعث کاهش دفعات عود و کاهش هزینه‌های بستری بیماران بوده است. اثربخشی در گروه پرستاران هم میزان بالاتری داشته و هم باتوجه به نسبت هزینه اثربخشی بهتر، به صرفه تر بوده است.

  کلید واژه: اسکیزوفرنیا، اختلالات خلقی دو قطبی، مدیریت مورد، عود بیماری، بهداشت روان، سلامت روان

 

 

  عنوان طرح: مرحله دوم ارزیابی طولی وضعیت بالینی بیماران بستری مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک

 نام مجری: دکتر امیر شعبانی

 

  زمینه: وجود اطلاعات کافی در مورد سیر اختلال دوقطبی می‌تواند به پیش‌بینی وضعیت آینده بیماران، تخمین هزینه‌های درمان، و دست‌یافتن به عوامل‌خطر کمک کند. همچنین دانش کافی در مورد سیر این اختلال می‌تواند به ارزیابی بهتر نتیجه درمان نگهدارنده منجر شود. نبود چنین اطلاعاتی در ایران، لزوم انجام مطالعات سیر اختلال دوقطبی در این جمعیت را نشان می­دهد.

  روش: در این مطالعه طولی کوهورت، جامعه پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال دوقطبی بستری در قسمتی از یک بخش زنان و دو بخش مردان مرکز آموزشی‌درمانی روانپزشکی ایران (تهران) بود. معیارهای ورود به مطالعه عبارت بودند از: 1- ابتلا به اختلال دوقطبی نوع یک بر پایه تشخیص اتند روانپزشکی (ملاک‌های DSM-IV-TR ) و تکرار همین تشخیص بر پایه مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور یک در DSM-IV ( SCID-I ) توسط دستیار روانپزشکی، 2- عدم وجود عقب‌ماندگی ذهنی، 3- سن 18 سال به بالا، 4- گویش فارسی، 5- سکونت دائم در تهران، کرج یا حومه آنها، 6- وجود تلفن دائم و همراه در خانواده، و 7- رضایت کتبی آگاهانه. نمونه گیری به روش متوالی انجام شد. ابزارهای سنجش عبارت بودند از 1- پرسش‌نامه ویژگی‌های دموگرافیک، 2- مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات محور یک در DSM-IV ( SCID-I )، 3- مقیاس اندازه‌گیری افسردگی هامیلتون -7 ( HDRS-7 )، 4- مقیاس اندازه‌گیری مانیای یانگ ( Y-MRS )، 5- مقیاس ارزیابی علائم مثبت ( SAPS )، 6- ارزیابی کلی عملکرد ( GAF )، 7- پرسش‌نامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی [ The World Health Organization Quality of Life (WHOQOL)-BREF ]. پیگیری بیماران به صورت حضوری یا تلفنی به وسیله دستیار روانپزشکی در ماه‌های 2، 6، 12، 18 و 24 صورت گرفت.

  یافته‌ها: 100 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک مورد بررسی و پی­گیری قرار گرفتند. آنالیز بقا نشان داد که میانگین مدت بهبودی برای 50 بیمار اول (با 24 ماه پی­گیری ) حدود پنج ماه و برای 50 بیمار دوم (با 12 ماه پی­گیری ) حدود 5/11 ماه بود. در ابتدای مطالعه، 29 درصد بیماران سابقه دست­کم یک اقدام به خودکشی داشتند: با میانگین 7/0 بار برای هر نفر. حداکثر دفعات اقدام به خودکشی در طول عمر در بدو مطالعه، چهار بار بود که در 8 درصد بیماران رخ داده بود. طی مدت پی­گیری بیماران هیچ موردی از مرگ در اثر خودکشی روی نداد و در 12 ماه اول پی‌گیری، تعداد اقدام به خودکشی تنها دو مورد بود. در ادامه مطالعه نیز اقدام به خودکشی رخ نداد.

  آنالیز Repeated measure نشان داد که شدت علائم مانیا و افسردگی روند نزولی در طی دو سال پس از شروع درمان داشته است ( p<0.05 )، اما شدت علائم سایکوتیک در طی یک سال اول پس از شروع درمان روند نزولی داشته ( p<0.05 )، پس از سال اول تا ماه هیجدهم افزایشی مختصر و سپس سیر نزولی داشته است.

  79% بیماران دارای پذیرش دارویی زیاد و 21 درصد دارای پذیرش دارویی کم بودند. نمره شاخص عملکرد بیماران در پیگیری­های دو سال پس از درمان افزایش پیدا کرد. البته این سیر افزایشی تا ماه ششم معنی دار بود ( p<0.05 ). در طول پیگیری، شاخه­های مختلف کیفیت زندگی به شکل معنی­دار افزایش یافت ولی درتحلیل Repeated measure کل تفاوتها با وجود سیر صعودی، معنی دار نبود.

  نتیجه­گیری: سیر اختلال دوقطبی نوع یک در نمونه ایرانی دارای تفاوت­ها و شباهت­هایی با سایر نمونه­هاست و این نشان­دهنده لزوم تکرار مطالعات سیر اختلال در ایران است.

 

 

 

 

دفعات مشاهده: 30459 بار   |   دفعات چاپ: 3166 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 224 بار   |   0 نظر

CAPTCHA
   
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ ارسال به دوستان ارسال به دوستان
شبکه تحقیقات سلامت روان Mental Health Research Network
Persian site map - کاشت مودامنه English site map - Created in 0.17 seconds with 41 queries by YEKTAWEB 4256